ترجمه و نقش آن دردانش پژوهی، آموزش و پخش اندیشه های نوین
پژوهشی از: سلطان علی کشتمند    پژوهشی از: سلطان علی کشتمند

پژوهشی از: سلطان علی کشتمند                                               

یادداشت:

بعنوان یک پیشگفتار فشرده در رابطه به متن این نوشتار پژوهشی که درهفتۀ پیش بخش هایی ازآن درهمایشی برگذار شده ازسوی کانون پژوهشگران افغانستان درلندن زیرنام «جایگاه ترجمه درافغانستان»، ارائه گردیده بود، یادآوری های زیرین را لازم می شمارم:

به باورمن انجام کار پژوهشی، علمی و فرهنگی نه با کارسیاسی و سازمانی درتضاد است و نه جاگزین آن میگردد. من با آنانیکه آنرا کاری کوچک یا کوچک اندیشی میدانند، سازگاری ندارم. دانشمندی میگوید: «اگر سیاست را هنرانجام پذیر بشمارید، پژوهش هنر راه گشا است و هردو به اندیشۀ ژرف نیاز دارند». بنابرآن موضوع همایش مورد بحث درلندن، گامی اگرچه کوچک، درهمین راستا شمرده میشود. چنانکه بررسی پیشینۀ ترجمه درافغانستان، نقش نیروهای دموکراتیک و چپ را چه در شرایط اپوزیسیون و چه در حاکمیت بخاطر نشر و پخش اندیشه های پیشرو برجسته ساخته است. برای آگاهی درباره این همایش به معلومات کوتاه  زیرین توجه فرمایند.

در همایش که موضوع اصلی آن پیشینه ترجمه و نقش آن درپژوهش و گسترش اندیشه های نوین بود، شماری از دانشمندان، فرهنگیان و علاقمندان شرکت ورزیده بودند و چند تن از پژوهشگران پیرامون این مطلب، سخنرانی نمودند. درضمن، نمونه وار برای تشویق ترجمه، ازکاربرگردانی اسدالله شفایی یادآوری هایی بعمل آمد که وی درسالهای اخیر به ترجمۀ پنج اثر باحجم بزرگ ازانگیسی به فارسی دست یازیده است و او نیز دررابطه به پیشینۀ ترجمه درافغانستان تجارب خویش را درهمایش بیان نمود. گردانندگی همایش را شهباز ایرج نویسنده و شاعر بردوش داشت که خود با ترجمه سر و کار دایمی دارد. چند تن از دانشمندان و دست اندرکاران ترجمه پیرامون این مطلب سخنرانی نمودند. شاه علی اکبر شهرستانی استاد و رییس پیشین دانشکدۀ ادبیات دانشگاه کابل که آثار زیادی از وی ازجمله دربارۀ ترجمه به چاپ رسیده است، درسخنرانی خویش پیرامون برگردانی به زبان فارسی و درست نویسی به این زبان، مطالب جالبی اظهار نمود. بشیر سخاورز نویسنده، شاعر و مترجم چندین اثر دربارۀ شعر و ترجمه ابراز نظر نمود. دستگیر نایل شاعر و نویسنده فرهیخته درپایان همایش دربارۀ حافظ «لسان الغیب و ترجمان الاسرار» سخن گفت و غزلیات دلنشینی از وی را به خوانش گرفت. من هم برسم معمول در همایش هایی از اینگونه چه بزرگ باشد و چه کوچک، مقاله ای پژوهشی ای را که آماده ساخته بودم، ارائه نمودم و ابنک متن کامل آن به نشر سپرده میشود:

 

چگونگی ترجمه:

ترجمه یا برگردان که گزاره نیز نامیده میشود، بمعنی بردن یا برگرداندن یکی به دیگری و درواقع بازگویی گفته یا نوشته ای، پیامی از زبانی به زبان دیگر است. با این روند انتقال، سیمای یک متن یا عبارت و یا بیان تغییر می کند، ولی درون مایۀ آن بجا می ماند. ترجمان که گفته میشود، درپارسی باستان، ترگمان بوده است و واژۀ  ترجمان خود واژه ای پهلوی است که به عربی راه یافته و مترجم و ترجمه از آن برخاسته است.

ترجمان که درفارسی امروزه، گزارنده نیز یاد میشود، کسی است که دست کم دوزبان بداند و مطلبی، خواسته ای را از زبانی به زبان دیگر بیان کند. ترجمه دارای اهمیت آموزشی بعنوان افزاری برای گفتمان و پیوستگی، برای فرافرستادن یا دریافتن اندیشه های نوین خدمت می نماید. ترجمه در نوشتار بمعنی ارائه دادن متن دیگری غیر از زبان اصلی است که نوشته یا پخش گردیده است.

ترجمه رویهمرفته تاریخ دیرینه ای دارد و به دوگونه است: برگردان گفتاری و برگردان نوشتاری. ولی پیش از آنکه ادبیات نوشتاری پادرمیان نهد، برگردان گفتاری یا ترجمۀ شفاهی که تاریخ کهن تر دارد، وجود داشته است و تا همین اکنون همپا با برگردان نوشتاری یا ترجمۀ کتبی نه تنها از اهمیت آن کاسته نشده، بلکه راه پیشرفت پیموده است. ولی دربحث کنونی ما، از برگردان نوشتاری بیشتر حرف درمیان است.

ترجمه بلحاظ چگونگی خود بعنوان برگردان خوب یا پسندیده، برگردان معیاری یا عینی، برگردان ایدآل یا دلخواه، برگردان آرمانی یا ابتکاری و بگونه های دیگر یاد میگردد. ترجمه خوب آنست که مفهوم یکسانی را از زبان خواستگاه به زبان های دیگر برساند. بویژه هرقدر درون مایۀ یک متن باریک بین و ژرف نگر باشد، ترجمۀ آن بایستی با دقت و موشگافی بیشتر انجام گیرد. هرگاه میان نویسندۀ متن اصلی و ترجمان دیدگاه های مشترک یا یگانگی مقصد وجود داشته باشد، ترجمۀ برتر پدید میآید. ازاینرو، همفکری بلحاظ ایدئولوژیک، فرهنگی و سیاسی درترجمه ازاهمیت ویژه ای برخوردار میگردد. درغیر آن، میتواند پیوسته نادرستی ها بنابر ناوارد بودن به واژه ها و اصطلاحات درنوشتار و گویش ها درگفتار پدید گردد؛ درحالیکه ترجمه باید همراه با حقایق و اخلاق بگونۀ واقعی انجام گیرد. درهرحال، بگونه ایکه یکتن از پژوهشگران عرصۀ ترجمه گفته است: ترجمان هرقدر توانایی و نیرو داشته باشد، نباید هرگز با هدف ها، عبارات و واژه های نویسندۀ اصلی یک متن به مبارزه برخیزد، یا برپایۀ انگیزه های شخصی نظریات خود را بجای نویسندۀ مطلب بیان کند. آگاهی و چیرگی ترجمان هنگامی آشکار میگردد که او خود را با متن اصلی بگونۀ واقعگرایانه دمساز و همتراز بسازد. مقصد دراینجا، برخورد عینی و هنرمندانۀ ادبی است که ترجمان روان و احساس نویسنده واقعی مطلب، چگونگی موضوع و شرایطی را که نوشته پدید گردیده است، بدرستی درک نماید.

ویژگی های ترجمه:

ترجمۀ خوب بمعنی آن نیست که برگردان، واژه به واژه انجام گیرد؛ زیرا باینگونه، روان نوشته درمیان فرایند جابجایی خسته کنندۀ واژه ها گم خواهد شد. مقصد تولید دوبارۀ نوشتار بگونه ایست که روان و بیان نویسندۀ اصلی دریک برگردان خوب و به زبان طبیعی بازتاب یابد. ولی دربارۀ داده ها، یافته ها و برگه های حقوقی و علمی، مآخذ و منابع پژوهشی و مسایل دیگر از اینگونه، حرف از ترجمۀ پا یا پای درمیان است. همچنان درمتن های غیر ادبی ترجمۀ تخنیکی بکار گرفته میشود. اینگونه ترجمه بویژه پس از انقلاب صنعتی و توسعۀ بازرگانی بیش از پیش اهمیت بدست آورد و اکنون ترجمۀ میخانیکی برای ترجمۀ ماشینی بکمک رایانه ها و انترنت نیز بکار گرفته میشود.

افزون بر اینها، ترجمان بایستی به شیوه های علمی و فنی ترجمه و دستور هردو زبان، طرز بیان و ساختار جمله ها آشنا باشد تا ترجمۀ کارا و بامعنا بوجود آید. ولی باید درنظر گرفت که همیشه ترجمۀ دقیق مطرح نیست و ترجمۀ آزاد نیز نقش معینی، بگونه نمونه در شعر،  نمایش نامه نویسی و ادبیات آفرینشی دارد و دراین باره گزینش و سازگاری همراه با بازآفرینی هنری بیشتر از یکسانی و همآوایی کامل در نظر است.

ترجمه یک صنعت درحال گسترش است. اگرچه شمار ترجمانان معلوم نیست، ولی درزبان ها وکشورهای گوناگون به دها هزار تن تخمین میگردد. درسال های اخیر بویژه با پیدایش تلویزیون و انترنت، ضرورت به ترجمه بیش از پیش احساس میگردد. چنانکه اهمیت ترجمه بخاطر رواج گستردۀ خبرنگاری، تحلیل ها و تبصره های سیاسی، اطلاعات رسانه ای و صنعت جهانگردی نقش روز افزون ایفا می نماید  و سهم آن در بازرگانی و تولید نیز چشمگیراست.

دردنیای امروز، ترجمه  در زمینه های سیاسی و پخش دموکراسی، در پژوهش های علمی و دانش پژوهی به نیروی بزرگی مبدل گردیده است و تمام عرصه های دانش انسانی را فرا میگیرد. ترجمه از گذشته ها، پیوسته وسیلۀ با ارزشی برای پخش ایدئولوژی ها، فلسفه ها، اندیشه ها و مسایل مورد بحث درعرصۀ بین المللی بوده است. مطالب ترجمه شده در سده های پیشین بیشتر ازسوی نخبه های آموزش دیده مطالعه میشد؛ درحالیکه اکنون خوانندگان بیشماری به ترجمه های کتلوی که انجام میگیرد، دسترسی دارند.

زمانی نظریۀ ترجمه بگونه انحصاری درحوزۀ زبان شناسی مطرح میگردید و به تبدیل از زبان منبع به زبان مقصد تعبییر میشد. ولی با پژوهش های ژرف تر دریافت گردید که ترجمه نه تنها با زبان و متن، بلکه با نویسنده وخواننده  نیز ارتباط میگیرد. باینگونه برای فهم بهترترجمه بایستی سه جانب یا سه عنصر، یعنی مؤلف، متن و خواننده درنظر گرفته شود تا برگردانی واقعی تولید گردد. توانایی ترجمان هنگامی به آزمایش گرفته میشود که بتواند از متن یک نوشته تعبیر و تفسیری بجا بعمل آورد، روان و مقصد نویسنده را درک نماید و مطالب ترجمه شده را بگونه ای ارائه بدهد که برای خواننده قابل فهم و جالب باشد.

نظریۀ ترجمه:

دربارۀ تئوری ترجمه و متودولوژی آن نظریات قابل توجهی از سوی دانشمندان و اندیشمندان از کهن ترین روزگاران درتاریخ آگاهانۀ اجتماعی تاکنون افاده گردیده است. ارسطو در زبان و ترجمه برای تفسیر متن اهمیت قایل است. از دیدگاه وی آواهای گفتاری منظرهای تصاویر ذهنی اند و واژه های نوشتاری نماد آنها است. باینگونه یگانگی میان زبان و هستی انسان برقرار میگردد.

رابرت فیدژیرالد (Robert Fitzgerald) شاعر، منتقد ادبی که ترجمان معروف سدۀ بیستم امریکایی در زبان های یونانی قدیم و لاتین بود، چنین اظهار میدارد: « آزمایش انتخاب مطلبی برای برگردان چنین خواهد بود: آیا ارزش آنرا دارد که جاودانه باشد؟ و درصورتیکه ارزش جاودانه شدن نداشته باشد، این اصطلاح انگلیسی صدق می نماید که: "من حس میکنم که ترکش کنم"».

ولتیر (Voltaire) نویسندۀ روشنگر و آزادیخواه، تاریخ نگار و فیلسوف معروف فرانسوی اظهار میدارد: «دریغ برترجمه های حرف به حرف که معنا را ضعیف میسازد. درواقع باچنین کاری میتوان گفت که حرف میکُشد ولی روح زندگی می بخشد».

پال ایرزا (Paul Irza) شاعر، موسیقی دان و منتقد ادبی اوایل سدۀ بیستم که مهاجری امریکایی بود، می نویسد: « عمر بزرگ ادبیات شاید همیشه عمر بزرگ ترجمه ها بوده است».

«ترجمه رخ دیگر یک پردۀ نقاشی است». این گفتۀ لئوناردوسویسا (Leonardo Sciascia) نویسندۀ ایتالیایی ده ها اثر سیاسی و ادبی و مقالات و داستان ها است که بسیاری از آثار وی به زبان های دیگر برگردانده شده است. وی سیاستمداری متولد سال ۱۹۲۱ مربوط به جناح چپ ایتالیا بود که درسال ۱۹۸۹ پدرود زندگی گفت و درجوانی با همراهی نیروهای مقاومت دربرابر نازی ها به  پیکار برخاست و جریان آن را دراثر معروف خود بنام «خاطرات من آینده دارد» بازتاب بخشید. 

دانشمندان دیگری میگویند: «هنر نویسندگی اینست که مطلب وی قابل ترجمه باشد» یا « تلاش برای تولید دوبارۀ یک متن ازطریق ترجمه که خیلی شفاف نباشد، بیهوده است».

پروفیسور شاه علی اکبر شهرستانی، استاد و رییس  پیشین دانشکدۀ ادبیات دانشگاه کابل در رساله ای زیر نام "چگونه ترجمه باید کرد" چاپ سال ۱۹۹۹ میلادی نوشت: « کلمۀ ترجمه را  به دو گونه میتوان تعریف کرد: ترجمه بمعنای خاص برگردانیدن و انتقال دادن و تفسیر یک مطلب از یک زبان به زبان دیگر و ترجمه بمعنای عام بیان حال، مفاهیم درونی و عواطف باطنی انسان است».

ترجمه از زمانه های دیرین باینسو و درهر کشوری بیشتر برپایۀ نیامندی ها و سودمندی ها انجام گردیده است و کمتر بخاطر انگیزه های هنری. چنانکه ترجمانان چیره دست از دیر زمان به برگردانی شاهکارهای نویسندگان بزرگ و نامدار، فیلسوف ها، دانشمندان، فرهنگیان و استادان هنر پرداخته اند که کارهای ایشان بر ادبیات و فرهنگ کشورها و مردمان نشانه های ماندگار بجا گذاشته است. گفتۀ معروفی را به یاد میآوریم: «هنگامیکه روم یونان را تسخیر کرد، تسخیر کننده خود را زیر تأثیر تسخیر شونده یافت». میتوان گفت دراین بیان یک تن از دانشمندان عرصۀ ترجمه کمتر مبالغه و بیشتر واقعیت نهفته است. او میگوید: «هنگامیکه ملت یونان به ایالتی از روم تبدیل گردید، ادبیات لاتین به ایالتی ازیونان تعویض شد». این پیروزی صلح آمیز، از برگردانی رشته هایی از کارهای نویسندگان بالا دست و هوشمند از یونانی به لاتین پدید آمد.

تاریخ ترجمه:

درسال های اخیر دربارۀ تاریخ ترجمه در پهنۀ جهانی بررسی های مهمی انجام ګرفته است. چنانکه بنیاد راهنمای ترجمه اظهار میدارد که درجریان سی سال اخیر۹ کتاب مهم دربارۀ ترجمه، افزون بر کارهای تخصصی و مطالعات دانشگاهی، انتشار یافته است و ازجمله شش تای آن در هفت سال اخیر. تاریخ ترجمه طولانی و غنی است و دراینجا تنها اشاراتی درباره صورت میگیرد.

ترجمه در دنیای کهن همراه با رشد زبان ها بوجود آمد. گفته میشود که تاریخ ترجمه به سال هایی درحدود ۱۴۰۰ پیش از میلاد در دوران سومری ها می رسد. از نظر دانشنامه یی آغاز تاریخ ترجمۀ علمی و نخستین ترجمان چنین است: نخستین ترجمان که نامش درادبیات اروپایی ثبت گردیده است لیویوس آندرونیوس (Livius Akdronicus) برده ای آزاد شده بود که درحدود سال ۲۴۰ پیش از میلاد، اودیسه (Oddyse) شاهکار هومر(Homer) شاعر حماسه سرای یونانی را از زبان یونانی به نظم (Saturnian Verse) درآورد. این اصطلاح به شکلی از زبان لاتین اطلاق میگردد که مخلوطی بازبان شاعرانۀ ایتالیک بوده و از کاربُرد برافتاده است. این برگردان که برخی از بخش های آن بجا مانده است برای زمان زیادی بعنوان یک نوشتار درسی مورد استفاده قرار میگرفت. این اثر و آثاردیگر کمیدی و تراژدی یونانی که به لاتین برگردانده شدند، برادبیات وشعر آن زبان اثری ژرف بجا گذاشتند. همچنان با برگردان نمایشنامه های یونانی بنیاد تیاترلاتین نهاده شد. درمجموع مدرسۀ ادبی یونان بویژه از راه برگردانی آثار درحلقات ادبی روم تأثیر بزرگ وارد کرد.

برگردانی آثار یونانی به زبان عربی و سپس ازعربی به لاتین و زبان های دیگر اروپایی و همچنان برگردان آثار نویسندگان، دانشمندان و فیلسوف های اسلامی و درمجموع آثار پدید آمده در شرق به زبان های اروپایی فصل درخشانی درتاریخ ترجمه است. علاقمندی به آثار فیلسوف های یونانی درخاور از سدۀ ششم میلادی با ترجمۀ آثار ارسطو آغاز گردید. نخستین موضوع جالب برای ترجمۀ آثار ارسطو علم "اخلاق" است که این عرصۀ دانش انسانی با نظریات و کارهای وی آغاز گردید. باشندگان سوریه بعنوان ترجمانان اندیشه های یونانی به عرب ها خدمت می کردند. درسده های هشتم و نهم بطورکُل از سوی ترجمانان سازمان یافته بوسیله حنین بن اسحاق دربغداد، آثار افلاطون و ارسطو و همچنان سقراط و گالن به عربی برگردانده شد. این ترجمه ها دارای اهمیت بنیادی درتاریخ تفکر اروپایی است، زیرا بسیاری از آثار فلسفی یونانی ازسوی عرب ها به هسپانیه شناختانده شد و بگونۀ گسترده ای دراروپای غربی به گردش درآمد.

درمیان نخستین ترجمان های اروپایی شخصی بنام ادی لارد (Adelard of Bath) متن هایی ازاقلیدس (Euclid) را به لاتین برگرداند. بر پایۀ دانشنامۀ آزاد، اقلیدس اسکندرانی (Euclid of Alexandria) ریاضی دان یونانی که در سدۀ سوم پیش از میلاد درشهر اسکندریه مصر می زیست. او پدرعلم هندسه خوانده میشود ومهمترین اثر وی "عناصر" (Elements) نام دارد و یکی ازمؤثرترین آثار درتاریخ ریاضی است که بعنوان یک کتاب درسی عمده درتدریس ریاضی و بویژه هندسه نه تنها دریونان، بلکه در حوزۀ زبان لاتین بکار گرفته میشد. درواقع این اثر «مدت دوهزار سال شالودۀ تمام آموزش هندسه در غرب بود».

پس از آن ازمیان ترجمانان نخبه، مردی انگلیسی معروف به رابرت دو ریتینز (Rebert de Retines) برخاست و نام وی بعنوان نخستین ترجمه کنندۀ قرآن مجید به لاتین ثبت گردید. او این امر را درسال های ۱۱۴۱۱۱۴۳ به فرمان اسقف پیتر موسوم به پیتر مقدس و جریرارد آف کریمونا (Gerard of Cremona) به انجام رسانید. در دوران پیترتاپایان سدۀ یازدهم میلادی، بیش از هفتاد ترجمه ازعربی به لاتین از آثار ارسطو، گالن و سقراط و همچنان از بو علی سینای بلخی انجام گردید. ابن سینا به دوزبان فارسی و عربی می نوشت و شماری از آثار گرانسنگ وی از عربی به یونانی و پس از آن به زبان های دیگر اروپایی ترجمه گردیده است. ابن سینا را در مغرب زمین بنام آویسینا (Avesina یا AveSina) می شناسند و نام کامل وی ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا بوده و ملقب به حجت الحق، شیخ الرئیس، شرف الملک و امام الحکما است. وی طبیب معروف، فیلسوف، عالم منطق، دانشمند، شاعر و نویسنده، مشهور به ابن سینای بلخی فرزند بلخ نامدار است و مدتی در دیوان دستگاه سامانیان کار میکرد.

با انتقال امپراتوری روم به قسطنطنیه درسال ۱۲۰۴ میلادی، دیگر ضرورت نبود که آثار کلاسیک یونانی ازعربی به لاتین و زبان های اروپایی برآمده از آن، ترجمه شوند؛ زیرا این آثاریکراست از نسخه های اصلی یونانی آن به لاتین برگردانده میشدند. ولی ترجمۀ آثار ازخاور که به زبان عربی بود،  ادامه یافت. بویژه آثار با ارزش علمی و فلسفی زیادی از ابن سینا و ابوریحان برونی درمیان سال های ۱۲۴۰۱۲۵۶ میلادی ازعربی به لاتین برگردانده شد. ابوریحان بیرونی زادۀ خوارزم دانشمند بزرگ و ریاضی دان، ستاره شناس، جغرافیا شناس و تاریخ نگار که برخی از پژوهندگان اورا بزرگترین فیلسوف مشرق زمین و پدر علم انسان شناسی نامیده اند.

همچنان قصه های خاور کهن از متون سوریایی به فرانسوی و سپس لاتین درسدۀ دوازدهم برگردانده شد و درسدۀ سیزدهم آثار پدید آمده درخاور به زبان های اروپایی برگردان گردید. ازطریق ترجمه بود که اروپایی ها به ویژگی های خاور زمین و ازجمله به آیین بودیزم آشنا شدند. علاقمندی اروپایی ها به حکایات اخلاقی و افسانه های شرقی ازطریق برگردانی های آثار، بیشتر گردید. چنانکه درنیمۀ دوم سدۀ سیزدهم، قصه های کلیله و دمنه (سال ۱۲۷۰ میلادی) و سند باد به لاتین برگردانده شدند. دربارۀ کلیله و دمنه در دانشنامۀ آزاد چنین آمده است: "کلیله و دمنه" کتابیست دراصل هندی و مجموعه هایی از دانش و حکمت، پند و اندرز که در دوران ساسانی ها به فارسی میانه ترجمه شد". پس از آن این اثر، از پهلوی به عربی، از عربی و سانسکرت به فارسی برگردان و سرانجام از فارسی به فارسی بازنویسی گردید. داستان "سند باد" را که سرگذشت یک دریانورد در نیمۀ اول سدۀ نهم است و توسط مؤلف ناشناسی در سال ۸۵۱ نوشته شده مربوط به دورۀ ساسانی ها میدانند. این اثر درقصه های "هزار و یکشب" نیز گنجانیده شده و از اینطریق  درمیان عرب ها  راه یافته اسـت. اروپایی ها آن را ازعـربی ترجمه کرده اند. بطور کُل، ترجمۀ آثار خاور درادبیات باختر درسده های دوازدهم و سیزدهم میلادی چنان گستردگی یافت که پرداختن به تفصیل و نام گرفتن از همه یی آنها نه دراینجا و نه دربسیاری از پژوهش های فشردۀ دیگر امکان پذیر به نظر نمی رسد.

اهمیت ترجمه در سده های میانه بیش از پیش درک گردید و موضوع آنرا بیشتر ترجمۀ آثار ارسطو به لاتین تشکیل میکرد که توقف ناپذیر به نظرمی رسید. رنسانس (Renaissance) یا دورۀ نوآوری فرهنگی و ادبی، رستاخیزی درترجمه نیز پدید آورد تا آنجا که آنرا "دوران بزرگ ترجمه ها" خواندند. پیدایش تفکر هومانیستیی که ترجمۀ آن انسانگرایی یا فلسفه همنوع دوستی است، ترجمانان بسیاری از کشورها را برانگیخت تا متن های گوناگون و بویژه متون کهن را به لاتین ترجمه نمایند. لاتین بعنوان  زبان عمومی روشنفکران، بهترین وسیله برای خوانش یک مطلب دراروپا بود. هرگاه نویسندگان زبان لاتین را به روانی نمی دانستند، ترجمانان را استخدام میکردند تا نوشته های ایشان را به لاتین برگردانند. برگردانی از یک زبان خارجی به زبان خود بمثابه یک کار نجیبانه و کمک به ادبیات ملی شمرده میشد. به همین جهت ترجمه در سرتاسر آن دوران و بویژه درسدۀ شانزدهم درکشورهای گوناگون اروپایی و به زبان های گوناگون به پدیدۀ گسترده و فراگیر تبدیل شده بود. برگردانی به زبان های فرانسوی و ایتالوی بیش از انگلیسی رواج گسترده تر و پیشرفته تر داشت. ولی با آمدن رنسانس به انگلستان، ترجمه راه رشد وپیشرفت را تیزتر پیمود. درحالیکه درآغاز متون کهن نه از یونانی، بلکه از فرانسوی به انگلیسی و پس از چندی یکراست از یونانی ترجمه میگردید.

به دنبال نوآوری های فرهنگی و ادبی در اروپا، یکی هم ترجمۀ برخی از آثار سده های پسین به نثر و نظم از زبان های گوناگون و ازجمله از زبان فارسی به زبان های اروپایی است. چنانکه برگردان منظوم  از فارسی خیلی ها معروف و درخور اهمیت ویژه اند. از آن جمله میتوان به برخی از آنها اشاره نمود: رباعیات حکیم عمر خیام نیشاپوری شاعر، دانشمند، ریاضی دان و اختر شناس معروف خراسان بزرگ درسال ۱۸۵۹ میلادی به زبان انگلیسی بوسیلۀ ادوارد فیدژرالد (Edward FitzGerald) نویسندۀ سدۀ نزدهم انگلیسی ترجمه گردید و او با این نخستین و معروف ترین ترجمۀ خود شهرت بزرگ یافت. همچنان ترجمۀ رباعیات خیام  به فرانسوی نیز خیلی معروف گردید. غزلیات استاد معانی حافظ شیرازی که خود ملقب به "ترجمان الاسرار" است به زبان های آلمانی و انگلیسی و برخی از زبان های دیگر اروپایی از شهرت بزرگی برخوردار گردید؛ چنانکه در آلمان حافظ را گویته خاور، خواندند. ترجمۀ اشعار عرفانی مولانا جلال الدین محمد بلخی به زبان های انگلیسی و برخی از زبان های دیگر اروپایی مورد استقبال جدی حلقات ادبی قرار گرفت و شناخت از شخصیت والای وی درسال های اخیر بوسیله ترجمه های اشعاراو به زبان انگلیسی در ایالات متحدۀ امریکا شور و شوق زیادی را همراه با ستایش و احترام درمیان روشنفکران برانگیخت. مولانا از مشهورترین شاعران زبان مادری خویش فارسی است و اشعاری به زبان های ترکی و یونانی نیز دارد. نام کامل وی محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی است. زادگاه وی بلخ بوده و به القاب مولانا، خداوندگار بلخ و مولوی رومی نامیده میشود.

از برگردانی آثار پدید آمده درخاور و تأثیر آنها برادبیات و فرهنگ درباختر دراینجا اشاراتی صورت گرفت، ولی باید یادآور شد که ترجمه در پخش اندیشه های نوین از زبان های گوناگون اروپایی و انتقال آنها از باختر به خاور و باز آفرینی آنها نقش بزرگی ایفا نمود. ترجمۀ آثار نمایشی و اشعار گویته، ویلیام شکسپیر، مولیر، فردریک شیللر، الکساندر دوما، الکساندر پوشکین، آنتوان چخوف و دیگر شاعران و نمایشنامه نویسان بزرگ و آثار اندیشمندان و داستان نویسان معروف فرانسوی و روسی و فیلسوف های نامدار باختر نه تنها به کشورها و زبان های دیگر اروپایی، بلکه در زبان ها و سرزمین های خاور بویژه در عرصۀ نمایشنامه نویسی و ادبیات داستانی انقلاب هایی برپاکرد.

ترجمه در درازای تاریخ پیوسته نقش معین داشته است. بویژه با برخورد زبان ها و فرهنگ های معین فرهنگ جدیدی تولید گردیده است و ترجمانان بمثابۀ پلی پیوند، یک ارزش فرهنگی به دیگری را امکان پذیر ساخته اند. درواقع هر دورۀ تاریخی، افزون بر سازه ها وانگیزه های دیگر، با تغییر درتاریخ ترجمه نیز مشخص میگردد، ولی این تغییرات از یک جا تا جای دیگر، دگرگون است. بگونۀ نمونه، رشد ترجمه درجهان غرب مانند جهان عرب نیست.

نقش ترجمه در آموزش و گسترش زبان درافغانستان کهن و معاصر

تاریخ پیدایش ترجمه در سرزمین های کهن که بخش هایی از افغانستان کنونی نیز بوده است، معلوم نیست. ولی در روزگاران گذشته در دوران امپراتوری فارس درجریان جنگ ها و تماس ها آثار چندی در زمینه های علمی و فلسفی از زبان یونانی و سریانی به زبان پهلوی یا فارسی میانه ترجمه شد و فرهنگ غرب بویژه ازطریق ترجمه به سرزمین هایی که افغانستان کنونی نیز بخشی از آنها بود، وارد گردید و تأثیراتی بلحاظ فرهنگی و اجتماعی بجا گذاشت.

با هجوم اسکندر مقدونی به خاور و از جمله به سرزمین باختر (Bactria)، باکتریا یا باکتریانا  که  نام کهن بخش بزرگی از افغانستان کنونی و مرکز آن درحدود بلخ امروزی بود، تمدن، فرهنگ و زبان یونانی یکراست وارد این سرزمین گردید. پس از مرگ اسکندر نیز دولت هایی در باختریا باکتریا توسط یونانی ها که درآن منطقه مسکون شده بودند، تشکیل گردید. دولت های مقتدریونانی – باختری یا گریکو – باکتریا که بمثابۀ یک امپراتوری معروف به "هزار شهر" بوجود آمده بود، خیلی ها ثروت اندوختند و عرصۀ حکمفرمایی خود را تا هند گسترش بخشیدند. زبان یونانی درامور اداری مورد استفاده بود و زبان محلی باختری الفبای یونانی و برخی ازواژه های آنرا پذیرفت. باینگونه، ترجمه خیلی ها معمول گردید و فرهنگ یونانی جایگاه مهمی را در باختراحراز کرد.

دراینجا، برای بررسی تأثیر این فرهنگ پس از باختر زیر نام تخارستان و زبان تخاری و تسلط کوشانی ها و پیدایش تمدن بزرگ گریکو – بودیک یا یونانی – بودایی، مجالی وجود ندارد. ولی همینقدر گفته میشود که ترجمه از آن زمانه ها در سرزمین هایی که افغانستان کنونی بخش بزرگی از آنها بوده است، به ضرورتی مبرم مبدل گردیده بود و درامر گسترش فرهنگ و تمدن نقش بزرگی ایفا نمود.

آشکار است که درخراسان بزرگ پس از اسلام زبان عربی نفوذ گسترده ای یافت و باوجود اینکه زبان فارسی دستخوش تحولاتی گردید، ولی با سخت جانی شگفت انگیزی هویت و اصالت، هستی و والایی خود را حفظ کرد. اندیشمندان خراسانی با احاطۀ کاملی که به هردو زبان فارسی و عربی داشتند، به ترجمۀ کتاب های گوناگونی از یکی به دیگری پرداختند و در اثر آن دانش پژوهی به گستردگی و بار وری ویژه ای دست یافت. این دوران دراز مدت، شکوفایی فرهنگ و ادبیات، شعر و هنر را درپی داشت.

سال های زیادی پس ازبرافتادن نام ونشان خراسان، دوران رکود و افول فرهنگی و زبانی درافغانستان بود. ولی  درنیمۀ اول سدۀ بیستم  همراه با جنبش استقلال طلبانه و انتشار سراج الاخبار، ترجمۀ برخی آثار بویژه از ترکی به فارسی نوآوری هایی را درعرصه های اجتماعی و فرهنگی پدید آورد. محمود طرزی آغازگر این پویش بود.

انجمن ادبی کابل: 

درسال ۱۹۳۱ میلادی برغم استبداد و اختناق شدید، نهادی ادبی وفرهنگی ازسوی گروهی از شخصیت های آزادیخواه و نویسندگان بگونۀ آگاهانه  بنیاد گذاشته شد و ازسوی هیأت حاکمۀ سلطنتی، نا آگاهانه یا بمنظور نمایش و یا بخاطر شناسایی آزادیخواهان دورۀ امانی، موافقت گردید. این نهاد "انجمن ادبی کابل" بود که در درازای نزدیک به سه سال کار به نشر و پخش "مجلۀ کابل" که ماهنامه بود، "سالنامۀ کابل" و دانشنامه ای بنام "دایرت المعارف آریانا" پرداخت که افزون بر انتشار مسایل تاریخی، ادبی و فرهنگی، برای بیداری و آگاهی جوانان کمک شایانی کرد و برای جنبش های اجتماعی و سیاسی، ادبی و فرهنگی الهام بخش باقی ماند. انجمن دارای شعبه های تاریخ،  تألیف و ترجمه بود و به برگردان برخی از آثار از زبان های دیگر به زبان فارسی می پرداخت و پیرامون ترجمه های ادبی و تاریخی اظهار نظر و آنها را ویراستاری میکرد. درکنار دیگران سید قاسم (رشتیا) وظیفه برگردانی از زبان فرانسه را بردوش داشت. شخصیت های بنیادگذار درانجمن عبارت بودند از: محمد انور بسمل، میر غلام محمد غبار، سرور جویا، کریم نزیهی، غلام جیلانی اعظمی، قاری عبدالله، عبدالعلی مستغنی، سرور گویا، عبدالباقی لطیفی و دیگران. دولت مستبد سلطنتی وجود انجمن را دیگر تحمل نتوانست و نخست به بازداشت و تبعید شماری از رهبران سرشناس انجمن دست زد و شماری دیگر را "ممنوع القلم" اعلام کرد و پس ازآن  نه تنها چگونگی و هستی، بلکه نام و نشان آنرا از بنیاد تغییر شکل و ماهیت داد. دربارۀ انجمن ادبی کابل میر غلام محمد غبار، میر محمد صدیق فرهنگ و دوکتور عبداللطیف ناظمی نوشته اند و دراین اواخر نجم کاویانی نیز به آن پرداخته است.

نقش ترجمه در تحول اجتماعی و سیاسی درافغانستان:

در نیمۀ دوم سدۀ بیستم، ترجمۀ آثار غرب به زبان فارسی رواج بسیاری یافت، ولی متأسفانه سهم افغانستان دراین امر اندک بود. زیرا محافل ارتجاعی حاکمۀ سلطنتی ازطریق حکومت های اقتدار گرا و تمامیت خواه دوزبان عمدۀ مردم افغانستان، فارسی و پشتو را درتقابل هم قرار دادند و بجای رقابت سالم میان هردو، سیاست تبعیض آمیز زبانی را در پیش گرفتنند و درنتیجه از رشد و پیشرفت هردو زبان ازجمله درعرصۀ برگردانی آثار نیز جلوگیری نمودند. اما بنابر تلاش های شخصی گروهی از نویسندگان و پژوهشگران ما بنابر سلیقه های خویش به ترجمۀ آثاری از زبان های زندۀ اروپایی دست یازیدند.

ولی درایران از سال های زیادی باینسو بگونه سازمان داده شده هزاران اثر به زبان فارسی برگردان شده است. ترجمان های معروف بگونه حرفه یی، جداگانه یا گروهی، به اندازۀ ده ها هزار صفحه و خیلی بیشتر ازآن، ترجمه کرده اند. درمیان این ترجمه ها، اثرهای زیادی از بزرگترین و معروفترین نویسندگان، داستان نویسان، تاریخ نگاران، پژوهشگران و هنرمندان خارجی موجود است و همچنان اثرهایی که تنها اهمیت تجارتی و سرگرم کننده دارند. درتاجیکستان نیز اثر های زیادی از روسی به فارسی برگردانده شده اند، ولی با الفبای سیرالیک که مورد استفادۀ همه فارسی زبانان نیستند.

درهرحال، آثار زیادی ترجمه شده به زبان فارسی در برون و بویژه درایران، وارد افغانستان گردید و بلحاظ فرهنگی و اجتماعی اثر ژرفی در ادبیات، هنر، نثر و نظم و شیوه های نگارش، در تفکر و پژوهش های علمی بجا گذاشت. ورود اندیشه های ترقیخواهانه ازبرون، از طریق ترجمۀ آثار به زبان فارسی دیدگاه های نوینی را درسیاست و مبارزۀ آزادیخواهانه پدید آورد که نمونه های بارز تأثیر آنها در جنبش مشروطه خواهانه به مشاهده میرسد. پس از آن از این راه به پیدایش و گسترش جنبش چپ و دموکراتیک کمک بزرگی صورت گرفت. این جنبش، پس از جنگ جهانی دوم و با اوجگیری جنبش های آزادیبخش ملی و برافتادن نظام استعماری درکشورهای آسیایی و افریقایی، درافغانستان پله های ارتقا به نردبان پیشرفت را پیمود.

آثار ترجمه شده ازسوی برخی از بنیاد های انتشاراتی مانند نوستی و پروگرس اتحاد شوروی سابق به زبان های فارسی، پشتو و ازبکی و آثار پایه یی و اندیشه یی ازسوی نیروها و سازمان های ترقیخواه بویژه از سوی حزب تودۀ ایران، برغم سانسور شدید، به افغانستان وارد میگردید. ادبیات سیاسی آن زمان به زبان فارسی درشرایطی که حتا غالب روشنفکران و دانش آموختگان درافغانستان به زبان های اروپایی آشنایی نداشتند، درسازماندهی اندیشه یی و سازمانی نیروهای دموکراتیک و ترقیخواه نقش بارزی ایفا نمود.

در سال های پنجاه خورشیدی برابربا هفتاد میلادی، ازسوی احزاب و سازمان های دموکراتیک و ترقیخواه، آموزش اندیشه های نوین برپایۀ عدالت اجتماعی و دموکراسی بخاطر رهایی توده های مردم از قید و بند استبداد و ستم اجتماعی و ملی، تشویق میگردید. ادبیات سیاسی و داستانی آموزنده و آزادیخواهانه که بیشتر از طریق آثار ترجمه شده اشاعه می یافت، ازسوی گروه هایی از روشنفکران با عشق و علاقمندی زیادی مطالعه میگردید. افزون برآن، سازمان ها و نیروهای ترقیخواه در پخش این اندیشه ها فعالانه کار میکردند. دراین میان، هفته نامه های این سازمان ها مانند خلق، پرچم، شعله جاوید و نشریه های برخی از سازمان های دیگر، نقش بزرگ آگاهی دهنده و انگیزندۀ سیاسی و اندیشه یی را درمیان روشنفکران و توده های مردم ایفا می نمودند. ولی تا آنجا که مسألۀ ترجمه به دولت مربوط  می گردید، سیاست غیر فعال و بیحال دراین زمینه مانند عرصه های دیگر زندگی اجتماعی و فرهنگی درکشور مسلط بود. درواقع، نه تنها سازماندهی و پشتیبانی مالی از کاربرگردانی انجام نمیشد، بلکه به شیوه های گوناگون برای سانسور افکار مردم تا آنجا که امکان پذیر بود، با جلوگیری از ورود آثار حامل اندیشه های نوین و دادخواهانه، تلاش صورت میگرفت. با آنهم، روشنگران راه هایی را برای تأثیرگذاری اندیشه های پیشرو بکار می گرفتند.

ترجمه و تیاتر درافغانستان:

شایان یاد آوری است که ترجمه (دراینجا بیشتر بمفهوم سازگارسازی) نمایش نامه های پیشگامان عرصۀ تیاتر، درکنار نمایشنامه نویسی در کشور، دورۀ درخشانی را درتاریخ تیاتر افغانستان بنا نهاد. برروی صحنه آوردن نمایشنامه های نویسندگان و نمایش نامه نویسان نامی جهان وبویژه مولیر، انتوان چخوف، ولیام شکسپیر، چارلس دیکنز و دیگران در تیاتر افغانستان با کارگردانی و نقش آفرینی هنرمندان و بازیگران برجسته ای مانند استاد عبالرشید جلیا، استاد عبداقیوم بیسد، عزیزالله هدف، محمد رفیق صادق، وزیر محمد نگهت، حبیبه عسکر، نورتن نورانی و دیگران، از رویدادهای با اهمیت فرهنگی در کشور شمرده میشود. درکار برگردانی این آثار برجسته شخصیت های فرهنگی مانند عبدالرشید لطیفی، محمد موسی نهمت، محمد یوسف کهزاد، عبدالغفور برشنا و دیگران دست اندر کار بودند و بویژه محمد علی رونق در پویش و پیشگامی برگردانی نمایشنامه ها یی از این دست و رونق بخشی این هنر دست بالا داشت و خود افزون بر کارگردانی، آموز گار دوره های فراگیری نقش آفرینی و آموزش هنر تیاتر نیز بود. نویسندگان معروفی چون عبدالرحمان پژواک و عبدالحق واله افزون بر تألیف و ترجمۀ آثار دیگر به برگردانی نمایشنامه ها نیز پرداخته اند. دوکتور محمد نعیم فرحان که از دانش آموختگان هنر تیاتر، کارگردان و نقش آفرین این هنربود، چندین نمایشنامه را به فارسی برگردان کرده است. برخی از این موارد در اثر خان اقا سرور بنام "تیاتر درافغانستان" که خود و همسرش مزیده سرور دست اندر کاران این عرصه بوده اند، بررسی گردیده است.

شماری از نویسندگان، دانشگاهیان، تاریخ نگاران و پژوهشگران پس از نیمۀ دوم سدۀ بیستم افزون بر نگارش به زبان مادری، به بازآفرینی و برگردانی برخی از آثار از زبان های خارجی پرداخته یا خود به زبان های خارجی نیز نوشته اند و یا آثار ایشان به زبان های دیگر برگردان شده است. ولی با تأسف داده های لازم ثبت شده و با اعتباردر این زمینه، بنابر نبود نهادی مسئول، در دسترس نیست.

دهۀ هشتادمیلادی و ترجمه درافغانستان:

درسال های شصت خورشیدی برابر با هشتاد میلادی، ترجمه بعنوان ابزاری مؤثر درساختار فکری و آموزش نسل های نوینی از روشنگران سیاسی درنظر گرفته میشد. درآن سال ها، همتراز با برنامه های فرهنگی گسترده، ازسوی حزب و حکومت ترجمۀ آثار تشویق و بلحاظ مالی پشتیبانی میگردید. چنانکه برای چاپ و انتشارات، کمیتۀ دولتی طبع و نشر به رهبری شورای وزیران درسطح یک وزارتخانه ایجاد گردیده بود و درچهارچوب آن، مؤسسه انتشارات بیهقی فعالیت میکرد و تنها ازطریق این مؤسسه سالانه بصورت میانگین ۳۵۰عنوان کتاب و ۴۳ مجله به چاپ میرسید که بخشی از آنها آثار ترجمه شده بود.

همچنان در وزارت آموزش و پرورش اداره ای بنام تألیف و ترجمه وجود داشت که به چاپ کتاب های درسی و کمک درسی با درونمایه های نوین می پرداخت. شمار آثاری که در یکسال دردهۀ هشتاد به چاپ می رسید بیشتر ازشمار مجموع کتاب هایی بودکه پیش از آن در طی یک یا دودهه کامل انتشار یافته بود. افزون برآن، سالانه بطور میانگین بیش از یک هزار عنوان کتاب و پانزده هزار نشریه که غالب آنها ترجمه شده بودند تنها ازسوی دولت وارد کشور می گردید و بخش خصوصی نیز دراین عرصه فعال بود.

شایان یادآوری است که درآن سال ها افزون بر زبان های فارسی و پشتو به زبان های ازبکی، ترکمنی، نورستانی، پشه ای و بلوچی نیز نشرات درمرکز و بویژه درولایات مربوط انجام میگرفت که افزوده بر نوشته های دست اول، مطالب زیادی از زبان فارسی به زبان های یادشده ترجمه و انتشار می یافت.

اتحادیۀ نویسندگان افغانستان نسبت به ترجمه هم دیدگاه  ویژه ای داشت و برای آن ارج میگذاشت. دراین اتحادیۀ با اعتبار فرهنگی و ادبی، شماری از نویسندگان، شاعران وشخصیت های برجستۀ فرهنگی بشمول استاد واصف باختری، دوکتورعبداللطیف ناظمی، دوکتور اسدالله حبیب، محمد اعظم رهنورد زریاب، محمد اکرم عثمان، اکبرکرگر، سلیمان لایق، دستگیر پنجشیری، پویا فاریابی،  صدیق کاوون،  ببرک ارغند، قدیر حبیب و شماری دیگر هموندی و همکاری داشتند.

دراتحادیۀ ژورنالیستان که نهادی غیر دولتی بود و شماری از نامه نگاران کارآزموده درآن همکاری و هموندی داشتند، بنابر رشته ها و عرصه های کاری، به کار برگردانی توجه جدی مبذول میگردید. درحالیکه فهرست فراگیر تری از ایشان و دیگرروشنگران در دهۀ هشتاد درکتاب خاطرات من ارائه گردیده است، دراینجا صرف از چند تن ایشان نام گرفته میشود: دوکتور حیدرمسعود، لطیف پدرام، عبدالله شادان، محمد اسماعیل فروغی، هارون یوسفی، داؤد کاویان، فرید ظریف، فرید شایان، آصف معروف، حسن نیر، کامله حبیب، راحله راسخ، نبی پاکتین، ابراهیم عطایی، ضیاء الله عزیز، ضیا عبادی، رحیم اوراز و دیگران.

از آنجا که روزنامه های عمده، از جمله روزنامۀ "حقیقت انقلاب ثور" به سردبیری اسدالله کشتمند واسناد و مدارک دولتی همسان و همزمان به دوزبان فارسی و پشتو بگونه جداگانه منتشر میگردید، ترجمه دراین میان نقش بزرگی ایفا میکرد. درمجموع، درنظر بود که زبان های مردم افغانستان بدون تبعیض و تمایز مطابق به ظرفیت ها و امکانات خود مستقلانه راه رشد و تکامل بپیمایند. ولی این روند پس از چندی باز ایستاد.

از آنجا که موضوع ترجمه دراینجا مورد توجه است، دراین میان و نمونه وارشایان یادآوری میدانم که درسال های هشتاد میلادی مجلۀ "مسایل بین المللی" که ترجمۀ مطالب مجله "صلح و سوسیالیزم" منتشره در پراگ را پخش میکرد، نقش با ارزشی در نشر اندیشه های نوین و ترقیخواهانه ایفا می نمود. مطالب مجلۀ متذکره را گروهی ازنویسندگان ترقیخواه درسطح جهانی آمادۀ نشر میساختند. در افغانستان گروهی از گزارندگان با اندیشه های نوین پیرامون این مجله با درونمایۀ پیشرو، گرد آمده بودندکه برای نخستین بار با سردبیری فهیم ادا و بعدآ سالم سپارتک ، به کار ترجمه می پرداختند. دراینجا از شماری از ایشان  یادآوری میشود: فرید سیفی ، غلام محمد شیرزاده ، داکتر اقبال، کریم حقوق،وحید مردان ، طاهر ننگیالی ، عمر محسن زاده، اسد محسن زاده ، محمد سرور، اجمل خیبری ، عبدالله نایبی، زلمی یونسی، میاگل،  خالد حافظ،، اسدالله فاضلی، ظاهر حبیب، اسدالله کشتمند، وحیدالله، رحیم رفعت، فتاح ویدی، هادی ابوی، سرور ماموند، عبدالله صدیق، اسد روغ، صدیق یعقوبی و دیگران که از زبان های روسی، انگلیسی، آلمانی و فرانسوی ترجمه میکردند.

همچنان روزنامه ای به زبان انگلیسی در کابل (Kabul Times) درسالهای مختلف به سردبیری محمد رحیم رفعت، داکتر برنا آصفی و محمد  قبول به نشر میرسید که برپایۀ برگردان استوار بود و شماری از نویسنگان و ترجمانان با آن کار و همکاری داشتند. شایان یادآوری است که در آژانس اطلاعاتی باختر، دستگاه خبررسانی دولتی،  شماری از ترجمانان حرفه یی  کار میکردند.

افغانستان پس از دهۀ هشتاد و ترجمه:

همه میدانند که در سال های نود میلادی درافغانستان چه میگذشت و درواقع، از ترجمۀ علمی در درون کشور، نمیتوانست حرفی و خبری درمیان باشد. در دهۀ اول سدۀ بیست و یکم که تازه آنرا پشت سر گذاشتیم، کار سازمان داده شدۀ چشمگیری درعرصۀ ترجمۀ علمی در درون افغانستان انجام نگرفته است، بجز آثاری چند که بیشتر نتیجۀ تلاش های شخصی برخی از نویسندگان، دانشگاهیان و ترجمانان شمرده میشود و چند نشریه با ترجمه به زبان انگلیسی به نشر میرسد. ولی کار برگردان گفتاری با نیروهای خارجی گرم بوده است که بیشتر خصلت تجاری، بازاری و سودجویانه داشته است.

اما برون از افغانستان از سال های هشتاد تا کنون شماری از آثار، مقاله ها و تحلیل های مهم ازسوی شماری ازنویسندگان، شاعران، داستان نویسان، تحلیلگران، تاریخنگاران وپژوهشگران ترجمه و چاپ گردیده و بویژه ازطریق انترنت انتشار یافته اند. همچنان نگارش ها، پژوهش ها، آفرینش های فرهنگی و هنری برخی از نویسندگان، داستان نویسان، شاعران، فرهنگیان به زبان های دیگر برگردان شده است و در برخی موارد خود به برگردانی آثار آفرینشی پرداخته اند. آثار داستان نویسانی دربرون از میهن که ترجمان اندیشه های ایشان به زبان های خارجی است، مانند خالد حسینی و عتیق رحیمی، ازسوی خود آنان یا دیگران به زبان فارسی نیز برگردان شده اند.

 درسال های اخیر کار برگردانی با اهمیتی بگونۀ علمی از سوی نویسندگان و ترجمانانی مانند اسدالله شفایی، عزیزآریانفر، صدیق رهپو طرزی، فیاض نجیمی بهرمان، جلال نورانی، دوکتور امین آقا متین، دوکتور عنایت الله شهرانی، حضرت وهریز،غلام سخی غیرت و دیگران انجام گردیده است. شمار ترجمانان در رادیوها، تلویزیون ها و رسانه های چاپی و انترنتی، در درون و برون از افغانستان زیاد اند. همچنین، برخی از گفتگو های فلمی، فلمنامه ها و نمایشنامه ها، ولی بلحاظ کیفی نه درسطح لازم، نوشته و ترجمه میشوند.

دراین بررسی خیلی فشرده تنها از چند تن از دست اندرکاران ترجمه در افغانستان بعنوان نمونه که بگونه ای با این عرصۀ گسترده ارتباط داشته اند، نام گرفته شد. برای شناسایی بیشتر از برخی نویسندگان و ترجمانان و آثاری که ترجمه شده اند، دراثردوجلدی زیر نام "کی کیست درفرهنگ برون مرزی افغانستان"  به ویراستاری دوکتور رسول رهین مطالبی گنجانیده شده که تا حدودی همراه با زیستنامه های جداگانۀ  شماری از نویسندگان فهرست گردیده است. آرزومند است که زندگینامه های شمار زیادی از نویسندگان، ترجمانان و پژوهشگران ترقیخواه و آفرینش های علمی و فرهنگی ایشان که ناگفته باقی مانده است، بگونه ای آشکار گردد.

بایستی یادآورشد، تاجایی که معلوم است، تاریخ کامل ترجمه و ازجمله برگردان ادبی به زبان فارسی تاکنون نگارش نیافته و شمار ترجمان ها به این زبان که بسیاز زیاد اند، معلوم نیست. آثار ترجمه شده نیز خیلی ها زیاد اند که شمارش آنها درچنین بررسی فشرده ای امکان پذیر نمی باشد. باآنهم، میتوان گفت که معروف ترین آثار جهانی درادبیات داستانی و همچنان در ادبیات سیاسی واجتماعی به فارسی بویژه درایران برگردانده شده اند و دردسترس پژوهشگران، علاقمندان و خوانندگان در کتابخانه ها و کتاب فروشی ها قرار دارد.

نقش ترجمه و مسایل اجتماعی و فرهنگی:

ترجمه ژرفنای فرهنگی و اجتماعی بسیار گسترده ای دارد و این یکی از مهمترین راه های پیشرفت فرهنگی و اجتماعی از گذشته ها بوده و هست. ازطریق ترجمه نه تنها فرهنگ و ادبیات و رفتارها و هنجارهای اجتماعی تأثیر پذیرفته است، بلکه اندیشه های دموکراتیک، آزادیخواهانه و ترقیخواهانه از یک اجتماع، ازیک کشور و از یک قاره به دیگری سرایت کرده و این اندیشه ها دگرگونی های بزرگی را بلحاظ اجتماعی و سیاسی دراینجا و آنجا سبب گردیده اند. 

ترجمه بعنوان ابزاری برای تبادل اطلاعات و همچنین مناسبات میان دولت ها، سازمان ها و انسان ها نقش بزرگی ایفا می نماید. در ترجمه دو اصل از سوی دانشمندان این عرصه تأکید میگردد: اخلاقی بودن و حرفه ای بودن. پاسداری دیدگاه های اخلاقی، امانت داری و درست کاری در این کار حرفه ای را از ویژگی های یک ترجمان خوب شمرده اند. درترجمه اگرچه دربسیاری موارد پاداش و مزد کارمطرح است، ولی رفتار تجاری پیشه کردن و سودجویی از آن، با اخلاق این حرفه سازگار نیست. رفتار خوب، راز داری و پابندی به  پیمان های قانونی، رعایت کردن نظر گوینده و نویسندۀ اصلی و وارد نساختن نگرش ها و روش های شخصی خود درگفتار و نوشتار دیگران، درواقع احترام به اخلاق و حرفۀ عالی ترجمه است.

ترجمه بعنوان یک صنعت کهن ، هم علم است وهم فن و هم هنر. آگاهان، داشتن استعداد و تلاش برای پرورش توانایی های ذهنی وعقلانی را برای دستیابی در برگردانی خوب، لازم می شمارند. همچنین دلبستگی به نوشتن، بدست آوردن برتری هایی دردانش عمومی، آگاهی و آشنایی دررشتۀ معین وبرخورداری از پیش زمینه هایی برای توانایی زبانی را نه تنها از بایستگی ها، بلکه گرامیداشت از کار دیگران و خوشنودی ازکار خود، خوانده اند.

درپایان برای ترجمانان گرامی ما بالندگی و پیروزی درکار پربار ایشان آرزو می نمایم.


March 1st, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات